درنگی بر ضیافت الگارش ها در کرملین و جنبش اروسیایی
الکساندر دوگین
علیمحمد اسکندریجو
پساز روسیه تزاری و روسیه شوروی حال نوبت روسیه
سوم است. همان گونه که انقلاب بلشویکی کوشید ذهنیت نظام تزاری را از ضمیر جمعی
روسها پاک کند و آن را با هویت اشتراکی جایگزین سازد، پس از فروپاشی اتحاد
جماهیر شوروی نیز روسیه سوم به تدریج می کوشد رسوبات کمونیسم را از حافظه تاریخی
روسها پاک کند و ملت را با یک ایده و ایدئولوژی جدید با نام "اروسیا"
آشنا کند. به بیانی، صد سال پیش در دوره نیکلای دوم آخرین امپراتور خاندان رومانف
ایده سه گانه "مسیح، تزار، روسیه" با انقلاب اکتبر به مثلث سرخ
"مارکس، لنین، شوروی" دگرگون می شود. پساز فروپاشی امپراتوری اشتراکی
اینک اذهان جمعی روس ها با جهان بینی اروسیایی "خدا، پوتین، میهن" حک
می شود.
این روسیه سوم که به تدریج ساختار آن منسجم می شود
را می توان روسیه الیگارشیک نامید. در این نوع روسیه نیز "سیاست" دیگر
سنجه سیاسی ندارد. به عبارتی آن گونه که سیاست ورزی درون یک هندسه متعارف
(احزاب) در غرب دیده می شود در کرملین اما مشاهده نمیشود. در روسیه سوم سیاست دلالت
بر شرائط غیرسیاسی و نفوذ و اراده یک اقلیت نامرئی (و نه اراده جمعی و نهادی) دارد
که اصطلاحا "فراسیاسی" یا متاپولتیک نامیده می شود. تفاوت شناخت سیاست
از فراسیاست در روسیه همانند تمیز فیزیک از متافیزیک است.
حال که ما روسی نمی خوانیم
اما "روسیه" را باید بخوانیم بویژه در آستانه
نوروز که قرار است در "مراسم" انتخابات، ولادیمیر پوتین برای چهارمین
ترم انتخاب شود. مراسمی که گویی حاصل پروژه "انجماد" حیات سیاسی ملت روس
در پیشاز انتخابات شده است. حال که ولادیمیر پوتین قرار نیست با حداقل آرای
شهروندان انتخاب شود پس چه ضرورتی دارد از چنین انتخابی نوشتن؟ آیا به راستی
"مشروعیت" نظام و اقتدار پوتین به این انتخابات بستگی دارد؟
نظر به تبلیغ ایدئولوژی اروسیایی توسط اصحاب
خمسه روسی (در آینده از این سوداگران با نفوذ و نقش آنها در خاورمیانه خواهم نوشت)
دیگر این سخن چه معنا و اعتباری دارد که آینده ایران، گذشته غرب است؟ با توجه به
آنچه در روسیه سوم می گذرد آیا فردای ما، دیروز آنها نخواهد شد؟ هنگامی که جنبش
اروسیایی به رهبری "الکساندر دوگین" یک دکترین جزمی را به شدت تبلیغ میکند،
آیا آشنایی ما با الهیات سیاسی این فرقه هیچ ضرورتی ندارد؟
از آغاز ریاست پوتین بر کرملین، روسیه در پروسه
ساخت نظام جدید و هویت نوین و پاسخ به اینکه "روسیه" چیست و روس کیست،
نیازمند یک ایده جدید گشت تا خلا ذهنیت سوسیالیستی دوران شوروی را پر کند. تبیین و
تفسیر این ایده نوین و تبدیل آن به یک نرم افزار متاپولتیکی به تیم
"الکساندر دوگین" در اتاق فکر مسکو سپرده شد. اینجا نباید از کنار نقش
کلیدی دوگین و جنبش اروسیایی او که در تمام نهادهای امنیتی و نظامی و انتظامی
سراسر روسیه تدریس می شود به آسانی گذشت؛ از دانشجویان و درجه داران دون پایه تا
فرماندهان عالی رتبه هر سه نهاد روسیه درس تئوری اروسیایی را در کلاس های
دوگینی می آموزند.
تیم اروسیایی شدیدا تمایل به پرورش ایده
روسوفیلی (اسلاوی) دارد؛ حزب عدالت ترکیه را می توان نمونه بارز نفوذ جنبش
اروسیایی در آن سوی مرزهای روسیه دید، رخنه به درون تشکیلات حزب عدالت و تاثیر آن
بر روی دولت ترکیه. سفیر روسیه در آنکارا ترور می شود، جنگنده بمبافکن روسی سقوط
می کند و خلبان آن هنگام فرود با چتر در هوا گلوله باران می شود. هر یک از این
دو بحران بهانه ای برای قطع رابطه سیاسی و ایجاد تنش بین دو دولت است. بااین
حال، کیست نداند الکساندر دوگین توانست پوتین و اردوغان را آشتی دهد. در حالی که
جریان چپ ترکیه (بویژه حزب وطن) با شعبه اروسیایی دوگین در آنکارا به نوعی پیوند
تئوریک دارد اما چپ ایران در برابر نقش این سوداگر روسی و مواضع او سکوت کرده یا
اعتنایی به نقش جنبش اروسیایی ندارد.
پرده داری میکند بر
قصر قیصر عنکبوت
بوم، نوبت میزند بر
طارم افراسیاب. "شیخ شیراز"
در پایان هر سال اعضای حلقه الیگارشی روسیه که
نیمی از ثروت این سرزمین را در دست دارند به بهانه جشن کریسمس، شبی با شکوه در
ضیافت مجلل کرملین شرکت میکنند. در این شب نشینی حدود پنجاه الیگارش به دور
پوتین حلقه می زنند تا در حضور رئیس نظام به گونه ای تسویه حساب شوند و برای
سال نو نیز طرحی و برنامه ای نو ارایه دهند. در این ضیافت هر الیگارش روسی بر روی
آن کرسی مینشیند که پوتین نظر دارد. اعضای هر دو جناح (حلقهی شرق گرای مسکو و
حلقه غرب گرای سن پترزبورگ) به آن ضیافت دعوت می شوند. آن شب که سخن از حفظ
کرملین و شیرازه اقتصاد (حتی رانتی و الیگارشیک) به میان است، رئیس کرملین
فراجناحی عمل می کند و دیگر پروای هم سویی بااین یا آن گرایش را ندارد.
برای نخستین بار پاتریارک اعظم مسکو که
بالاترین مقام فرقه مسیحیت ارتدوکسی در روسیه شناخته میشود، از ولادیمیر پوتین
درخواست کرده که نخست وزیر آینده حتما "غسل تعمید" کرده باشد. به زعم
پاتریارک، کاندید این مقام نباید فقط یک مسیحی عددی یا آماری باشد که التزام عملی
به فرقه حقهی ارتدوکسی ندارد. پاتریارک همواره بر "سمفونی" روسی یا
همان پیوند مقدس بین کرملین و کلیسا وفادار مانده است. پنداری کلیسا و کرملین و
حلقه الیگارشی سه ضلع مثلث در شاکله قدرت مطلق روسیه هستند که در راس آن پوتین
نشسته است. الیگارش ها برای دیدار و ارسال پیام به پوتین، لابی مخصوص در کرملین
دارند و فرقه اروسیای دوگینی نیز که متاپولیتیک اروسیایی را طراحی کرده است دیگر
نیازمند ورود به کرملین نیست. تا زمانی که پوتین در کرملین نشسته است، الیگارشها
در مجلس دوما (پارلمان) و یا مجلس سنای روسیه "لابی" ویژه نمی خواهند
اما پاتریارک اعظم نیازمند "لابی" نیست بلکه بطور مستقیم به دو مجلس دو
ما و سنا میرود و سخنرانی میکند. با وجودی که کلیسای ارتدوکسی بانک و موسسه مالی
دارد اما پاتریارک بابت سامان دادن امور مذهبی از مجلس درخواست بودجه اضافی دارد.
شگفتا! در سال های گذشته با نظارت و حمایت
پاتریارک اعظم پنج بانک و موسسه اعتباری در روسیه تاسیس شدند که پس از سه سال چهار
بانک و صندوق اعتباری آن ورشکسته شدند. حال که میلیاردها روبل به پسانداز کنندگان
مسیحی خسارت وارد شده، کرملین دخالت یا جبران مافات نمیکند. ماه گذشته یکی از
روسای این موسسات اعتباری پساز سالها خدمت ناگهان با برداشت میلیونها روبل از
حساب این نهاد مالی از روسیه فرار کرد و در آن سوی آبها در کانادا ناپدید شد.
پاتریارک اعظم که خواهان "غسل تعمید" نخست وزیر شده تا التزام عملی او
به نظام ثابت شود آیا نمی دانست که آن مدیر فراری پیام فرستاد که او نیز غسل تعمید
کرده است؟
سال گذشته این ضیافت مجلل الیگارشی کرملین بجای
کریسمس اما در ماه سپتامبر تشکیل شد تا شائبه انتخاباتی نداشته باشد. در روسیه سوم
که همواره کاندید یکی و پیروز یکی است، دیگر چه ضرورتی برای شائبه است؟ چند
کاندید بیرمق یا جعلی نیز که به مسکو میآیند بویژه آن بانوی مسلمان قفقازی (آینه
غمزه توا همسر مفتی اعظم جمهوری خودمختار داغستان) بیش از آنکه نشان از تغییر
سیاست در کرملین داشته باشد تا بهانه ای شود برای شور و هیجان انتخاباتی روس ها،
نشان از همان دکترین فراسیاسی "کاندید یکی و پیروز یکی" دارد.
پاول گرودینین نیز کاندید انتخابات از حزب
کمونیست روسیه شده است. دبیر کل این حزب "گنادی زوگانف" مدیر ثروتمند یک
شرکت تعاونی را که چند حساب در سوئیس دارد را به اعضای حزب پیشنهاد کرده بود. به
نظر میرسد حزب کمونیسم که از مارکسسیم لنینیسم بسیار فاصله گرفته است ناچار گشته
"پاول گرودینین" را برای رقابت با پوتین به مسکو بفرستد تا نشان دهد یک
کاندید کاپیتالیسم با چهره انسانی (سوسیال دموکراسی) شاید فرد مناسبی برای رقابت
با پوتین شود. گرچه گرودینین برای نخستین بار کاندید شده اما شاید برای انتخابات
سال 2024 (چنانچه پوتین فقط به دو دوره ریاست رضایت دهد) خیز بر داشته است.
در مراسم هجدهم مارس یک چهره جنجالی و شرور هم
انتخابت شده است به نام ولادیمیر ژیرونفسکی؛ او شوونیست روسی و نماینده دوما
(پارلمان) روسیه است که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تا هنوز در انتخابات
کاندید می شود. آیا روسیه لنین، پوتین و پوشکین آنقدر کمبود نخبه و فرهیخته دارد
که هنگام انتخابات باز همان ژیرونفسکی افراطی که در مناظره تلویزیونی بطری و فنجان
به سوی رقیب مناظره می شکند باید کاندید شود؟ این نماینده مالیخولیایی با شعور
ملت روس چه می کند؟
ولادمیر پوتین که نگران تنگ شدن حلقه تحریمهای
امریکا علیه روسیه است در ضیافت سپتامبر به الیگارشها هشدار داد که تا فرصت باقی
است سهام شرکت ها، حساب های بانکی، املاک و دارایی را تبدیل به اَحسن کنند و به
داخل روسیه بیاورند تا بدین وسیله چهار هدف هم زمان دنبال شود:
یکم- با افزایش واردات دلار و یورو در نتیجه،
نرخ برابری روبل نسبت به آنها افزایش یابد.
دوم- در صورت تشدید تحریمها، امریکا دیگر نمیتواند
الیگارشها را در لیست تحریم قراردهد و دارایی آنها را بلوکه کند.
سوم- استفاده از پول دیجیتال یا مجازی (بیتکوین،
اتروم) به جای دلار و یورو تا معاونت خزانهداری امریکا نتواند چرخه سرمایه
الیگارش ها را ردیابی کند.
چهارم- تصویب قانون ارث به فرزندان الیگارش ها
تا پساز مرگ احتمالی هر یک آنها، فرزندانشان دیگر از ارث پدری محروم نشوند.
پیداست قانون محرومیت فرزندان الیگارش ها و
ثروتمندان از ارث فقط در روسیه رعایت می شود. در ضیافت کریسمس آینده به یقین یکی
دو الیگارش جابجا می شوند چرا که دولت فرانسه یکی از آنها را به اتهام "فرار مالیاتی" در
دسامبر گذشته هنگام ورود به پاریس بازداشت کرده است. شاید سال آینده از این حلقه
یکی تبعید شود و دیگری به زندان رود و ثروتش نیز مصادره گردد یا با اندکی ملاحظه
چند سالی به اشاره پوتین در حصر خانگی بماند. بااین حال در مراسم کریسمس بعدی،
الیگارش های نو رسیده (تحت پوشش انجمن کارآفرینان و صنعت گران روسیه) جای آن غایب
محصور را در آن شب شکوهمند پر می کنند تا مبادا از شمار حلقه کاسته شود.
در ضیافت کرملین گاهی شیطنت پوتین به چشم می خورد
که دو سلطان نفت یا دو سلطان بانک و یا دو الیگارش وُدکا (عرق روسی) که به شدت
رقیب یکدیگر و از همدیگر نیز نفرت دارند را کنار هم می نشاند تا در برابر دوربین
رسانه ها "ژست" اخوت بگیرند و نشان دهند در حضور رئیس کرملین همه
شادمان و شادکامند! این شیطنت پوتین دو سال پیش خبرساز شد که دو الیگارش اصولگرا
و اصلاحطلب (البته به اشاره وی) کنار هم نشستند که هر دو نیز سلطان شراب بودند؛
یکی از قوم تاتار و مسلمان و دیگری هم از قوم روس و مسیحی تا ملت روس بداند در
ضیافت جمهوری خوابان همه خوبند!
هیچ ملتی را نمی شناسم که به اندازه روسیه رنج
کشیده باشد؛ پس چرا جنبش اروسیایی مرهمی بر زخم روسها نمی گذارد و در حرکتی
پوپولیستی همواره تنها امریکا را باعث حراج کشور میشناسد؟ حال که کرملین در حلقه
تحریم "نرم" امریکا و اروپا گرفتار است چرا الکساندر دوگین (که شعارهای
آتشین برای مبارزه با امریکا می نویسد) خواهان قطع روابط دیپلماتیک با ایالات
متحده و برچیدن سفارت این کشور در مسکو نمی شود؟ اعضای اتاق فکر این فرقه پیدا و
پنهان آنچه که در روسیه عاجز از انجام آن هستند را در خاورمیانه و ترکیه پیاده میکنند.
چه گونه است که آنها طرحی برای مبارزه با "الکلیسم" روسی به کرملین
ارایه نمی دهند؟ آیا الکساندر دوگین این ضرب المثل مشهور:"در روسیه پای هر
درخت یکی دو بطری خالی وُدکا افتاده." را فراموش کرده است؟
دوگین از سال 2000 در ترکیه حضور سنگینی دارد؛
او با یکی از خویشان نزدیک اردوغان پیوند دوستی برقرار کرده است. گاهی ترکیه را در
آیینه روسیه می بینم که پنداری اخبار "جمهوری روسی ترکیه" را میخوانم.
چند سالی است رجب طیب اردوغان آنقدر شیفته فرقه اروسیایی و شخص الکساندر دوگین
گشته که گویی همچو مولانا، شمس تبریز دیده است. این سوداگر روسی سال گذشته در
انجمن روسوفیل های ترکیه در آنکارا به آنها وعده داد در سال 2023 میلادی (صدمین
سالگشت سقوط امپراتوری عثمانی) اردوغان نیز سلطان و عثمان میشود و امپراطوری را
دوباره زنده میکند! این جادوی اروسیای روسی گویی اردوغان را از کعبه تا کرملین میکشد.
تالیران وزیر خارجه ناپلئون بناپارت درباره بلندپروازی امپراتور عثمانی فراز
جالبی دارد:"گرچه حاجت به بیان نیست اما حاجت به بیان است." بنابراین
لازم است علاوه بر روسیه درباره آنچه در ترکیه اردوغانی نیز میگذرد ما ایرانیان
هم حاجت به بیان شویم.
ترک های اردوغانی نه روسی خواندند و نه روسیه
را خواندند که نتیجه آن غفلت ملی، گرفتار شدن در دهلیز هولناک اروسیایی است؛
ایدئولوژی و نرمافزاری "استتار" شده که جنگ قدرت و کودتایی نافرجام و
اخراج و پاکسازی صدها هزار اصلاحطلب به رهبری "فتح الله گولن" را به
بهانه آن کودتا در پی داشته است. در اینجا جنبش اروسیا را نباید با طرح همکاری
اقتصادی، صنعتی و بازرگانی در یک حوزه جغرافیایی به همین نام "اروسیا"
اشتباه گرفت.
الهیات سیاسی دوگین که با آمه متاپولتیک نوشته
شده است هرگز خویش را پاسخگوی خطای مسکو یا آنکارا نمی شناسد. مگر هنگام قصور
سیاسی قرارست نرم افزارها پاسخگو باشند؟ از این پس اگر روسی نمی خوانیم روسیه را
اما بخوانیم تا بدانیم که دشمن بزرگ این کشور به واقع امریکا نیست بلکه
"تاریخ" روسیه است. روسیه را بخوانیم که بدانیم هیئت پنجاه نفره الیگارش
ها چگونه با هیئت پنجاه نفره کرملین به رهبری ولادیمیر پوتین در یک سمفونی روسی
(میثاق ملی) با هم متحد می شوند که هر سال در ضیافت کریسمس کرملین شرکت کنند.
روسیه را بخوانیم که بیش از آنکه از اخبار مسکو با خبر شویم از نقش مرئی و نامرئی
تئوریسین جنبش اروسیایی آگاه شویم. کرملین و کلیسای ارتدوکسی به رهبری پاتریارک
اعظم مسکو اصولا با آرمان و آمال نظام جمهوری و جمهوریت بیگانه هستند و آن را دست آورد
غرب سکولار و گلوبالیست می دانند؛ بنابراین این "انتخابات" روسیه چه
سودی برای کلیسا و کرملین و ملت روس دارد؟
هر نهادی که از اروپا یا امریکا وارد روسیه شده
پساز چندی نامشروع گشته و از مدار خدمت به مدار "خیانت" منحرف می شود؟
از پنج بانک و موسسه اعتباری تحت نظر مستقیم پاتریارک مسکو چهار بانک ورشکسته
اعلام شدند. آیا بانک و بانکداری در واقع یک نهاد غربی نیست که به روسیه آمده
است؟ تمام انجمنهای "مردم نهاد" موسوم به جامعه مدنی به اجبار باید در
وزارت کشور روسیه به عنوان "عامل" خارجی ثبت شوند!
گرچه روسیه در اروپاست اما اروپایی نیست و دکترین
اروسیایی دوگین که در کرملین پیاده شده است به ستیز با نهادهای وارداتی (انتخابات،
جامعه مدنی، بانک، جمهوریت، پارلمان) غرب برخاسته است و همه نهادهای وارداتی را
عقیم ساخته است. به این سیاق، نظام سیاسی روسیه که به اصطلاح جمهوری است آیا
جمهوری خوابان است یا جمهوری خوبان؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر