۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه

فردید و نیچه در سودای دیونیزوس!

 
 
 

 فردید و نیچه در سودای دیونیزوس!
 
 
 آیا  وظیفه­ی علم است که به­انسان بایدها و نبایدهای اخلاقی را دیکته کند؟ آیا باید از هنر و فلسفه انتظار داشت که هدف و معنا را در زندگی به انسان هدیه دهند؟ آیا چنین انتظاری از علم، هنر و فلسفه بیهوده نیست؟ یونانیان دوران پیش­سقراطی به­راستی کوشیدند تا به یاری هنر و آفرینش هنری، هم زیستن انسان را معنادار کنند و هم مردن او را هدف­دار نشان دهند.
 
بیهوده نیست که فریدریش نیچه ­آن­چنان مجنونِ الهه «دیونیزوس» می­شود که در نوستالژی دوره­ی تراژیک یونان باستان در خلوت تپه­های «اوی­یان» به سوگ می­نشیند. این عصیان­گر آلمانی به نشانه­ی انتقام از مرگ خدایش (دیونیزوس)، سوگ­نامه­­ای برای خدای مسیح تنظیم می­کند و قلم به «نیهیلیسم» می­گشاید و شارح اخلاق پیش­سقراطی می­شود تا آن را جانشین اخلاق مسیحی سازد. شاید او را که همواره در سودای تراژیک آن الهه­ی همیشه مست می­سرود، بی­جهت «فیلسوف دیوانه» خطاب نکرده باشند! حال چرا آن شِبه­فیلسوف شیعه­ی ایرانی (فردید) که هیچ سنخیتی با فرهنگ نیچه و دیونیزوس او ندارد، با تقلیدی ناپسند از این آلمانی شوریده­سر، در فراق «خدای پریروز» یونانی این­چنین مویه می­کند؛ بدون آنکه حداقل مانند هایدگر ابتدا فیلولوژی، آن­هم با گرایش یونانی را خوانده باشد؟ نیچه و هوسرل و هایدگر در دوران پیش­از سقراط، خدای واحد، مطلق و قهّاری که مطلوب فردید است را هرگز نیافتند و خدایی (مونیستی) هم که با امور این جهان بیگانه باشد که دیگر یافتن نمی­خواهد.
 
بنابراین از فردیدی­های ایران که سال­هاست در گفتمان نیچه، غوطه­ورند ولی دفتر «نیهیلیسم» او را نگشوده و نخوانده­، بسته­اند باید پرسید که استادشان چرا در کوچه­های آتن به­دنبال چنین خدای نیچه­گون می­گشت تا به اراده­ی او اخلاق ملکوتی را در زمین انشاء وامضا کند؟ نیچه که شیفته­ی مبانی اخلاقی دیونیزوس در دوران تراژیک یونان است، در بازار شهر فانوس به­دست، پریشان­حال در جستجوی «نیهیلیسم» است و نه به­دنبال خدای پریروز و پس­فردای فردید. به همین سبب است که این سانتور آلمانی کلاً دیانت مسیحی را یک «اشتباه تاریخی» می­خواند و از سقراط بیزار است که بین او و الهه­ی شراب­­نوش (دیونیزوس) فاصله انداخته است.