۱۳۹۷ آذر ۲۶, دوشنبه

ایسقراط در مکتب سقراط




برای من مسئولیت اجتماعی در واقع یک ایده و یا یک باور اخلاقی­ست که ضریب و غلظت "تعهد" مرا نسبت به جامعه­ام نشان می­دهد. به لحاظ اجتماعی متعهد بودن یعنی اخلاقاً (و نه قانوناً) همه ما شهروندان باید نسبت به مسائل اقتصادی، اجتماعی و محیطی خویش حساس و هشیار باشیم. پیداست این اصطلاح "مسئولیت اجتماعی" را نباید یک مفهوم انتزاعی یا انفعالی تصور کنیم که کاربرد میدانی ندارد و ناظر بر کردار و رفتار ما در جامعه نیست. گفتمان تعهد اجتماعی فقط مناسب تئوری های جامعه شناسی و بحث­های ملالت­ آور آکادمیک نیست که دانشجو را به انگیزه کسب نمره به کلاس آورد.

بی­گمان این هشیاری و حساسیت اخلاقی نسبت به دیگر هموطنان برآمده از آن تعهد اجتماعی­ست که جایگاه فرد فرد ما به عنوان شهروند این سرزمین را نشان می­دهد. بنابراین هشیاری و تعهد اخلاقی ما ایرانیان نسبت به آنچه در جامعه می­گذرد نباید صرفا جنبه فردی و انفرادی داشته باشد بلکه همه نهادهای عمومی و خصوصی تولیدی، خدماتی و بانکی را نیز شامل می­شود. اینکه من در مقابل اجتماع باید "پاسخگو" باشم و از عواقب کردار و رفتارم آگاه گشته و نسبت به شهر و ایرانی که در آن زندگی می­کنم نیز تعهد داشته باشم تنها مختص دوره معاصر و مدرن ما نیست بلکه به دوره باستان و به قرون پیش از میلاد و به مکتب سقراط و شاگرد او ایسقراط باز می­گردد. به شهادت تاریخ، سنگ بنای زندگی قانونمند و کلان جمعی (شهری) در آنجا نهاده شده است و نخستین نظریه پردازان و اندیشمندان جامعه شهری هم در آتن و در مکتب سقراط پیدا شدند.
به درستی از دوره مشروطیت که فرآیند "دولت/ملت سازی" در ایران آغاز می­شود و ما نیز آن را آغاز تاریخ معاصر ایران می شناسیم همواره به دنبال آنیم که چگونه به موازات شهر و شهرنشینی این نهال تعهد جمعی را متناسب با زیست شهری بارور و فربه کنیم. ما تا کنون با آرای "ایسقراط" درباره مسئولیت اجتماعی و تعالیم او در تربیت یک شهروند متعهد و مسئول چندان آشنا نگشتیم که دقیق بدانیم این شهروند کیست و تعهد اجتماعی او چیست و در برابر این مسئولیت، او از چه حق و حقوق اجتماعی برخوردار است. اینکه اندک اندک از روستا مهاجرت کنیم و مستقیم در حاشیه شهر مأوا کنیم و کلان شهری بزرگ با صدها مسائل ایمنی و آموزشی و بهداشتی و محیطی بسازیم آنگاه لزوما آیا با آداب شهروندی و شهرنشینی و تعهد اجتماعی نیز آشنا شده­ و به حق و حقوق خویش می­رسیم؟

ایسقراط در واقع نشان می­دهد توازن و تعادل اجتماعی هر شهر تابعی­ست از تعامل یا تضارب فرد با دولت شهر که در ترازوی شهروندی سنجیده می­شود تا عیار تعهد و مسئولیت او نسبت جامعه آشکار شود. در عصر طلایی آتن، این شهر آنچنان در همه زمینه­های شهری، فلسفی، فرهنگی و بویژه هنری (از جمله هنر شهروندی با تکیه بر مسئولیت اجتماعی) پیشرفت سرسام آوری داشت که پس از بیست و سه قرن هنوز کل جهان معاصر ما نتوانسته به اندازه همان دوره کوتاه سی ساله آتن و به حجم آنها آگاهی و هنر اجتماعی تولید کند. بی­سبب نیست که مردم شناسان، باستان شناسان، شهرسازان و جامعه شناسان از سراسر جهان به دیدن آتن می روند و در خرابه های شهر به دنبال آثار سقراط و ایسقراط می گردند که آنها چگونه در آگورا (میدان اصلی شهر) مردم را در خصوص آداب شهرنشینی و مسئولیت اجتماعی آگاه می­ساختند و حق و حقوق فرد فرد آنان را یادآور می شدند.

از مشروطه تا امروز مطبوعات ایران هم می­کوشند به عنوان "موتور محرکه" یا به عبارتی لوکوموتیو اجتماع باشند که قطار شهر و شهروندی را هدایت می­کنند. حال اینکه نشریات تا چه اندازه کامیاب یا ناکام شدند از حوصله این یادداشت کوتاه خارج است اما بی­شک رسانه­ها همچنان بازیگر عصر شهروندند. به بیان دیگر، آنچه ایسقراط در "آگورا" نسبت به فضائل و رذائل اجتماعی گفت و گفت، مطبوعات ایرانی هم در زمینه اخلاق و مسئولیت اجتماعی نوشتند و نوشتند. به این سیاق، دولت­ها آن قوانینی را که به زعم خویش به سود جامعه است را تولید و اجرا می­کردند و مطبوعات نیز به نوبه خویش در مزایا و مضرات آن قوانین آگاه سازی می­کردند. در اطاعت از قانون، این مطبوعات هستند که همانند ترازویی تقریب و تضریب شهروندان نسبت به اجرای قوانین را می­سنجند و منعکس می­سازند.

احترام و ستایش من از جنبش مشروطه به سبب همین توجه اجداد ما به مسئولیت و تعهد اجتماعی­ست که تاریخ معاصر جمعی ما از آنجا سرچشمه می­گیرد. مشروطه بود که بذر شهروندی را در ضمیر جمعی و حافظه تاریخی ما کاشت که در برابر هموطنان خویش از حق و حقوقی برخورداریم در حالی که نسبت به ایران نیز مسئولیت و تعهداتی داریم که تا پایان حیات باید پای­بند آن باشیم. امروز اما این "حس" یا به عبارتی این آگاهی شهروندی که برآمد آن همان تعهد و مسئولیت اجتماعی است که میراث مشروطه به شمار می­رود، بر دوش مطبوعات کم رمق و بویژه رسانه های صوتی و تصویری گذاشته شده است که فرد فرد جامعه را هشدار و آموزش دهد که از مسئولیت و تعهد اخلاقی خویش نسبت به ایران شانه خالی نکنیم. من تنها مقیم یا ساکن (Resident) ایران نیستم بلکه شهروند (Citizen) این سرزمینم و ضمن آنکه از حقوق و مزایا و ایمنی شهروندی برخوردارم باید که به همان اندازه نسبت به شهر و میهنم نیز مسئول و متعهد باشم. شاید هم این مهم نیست که ایران برای من چه کرده است بلکه این مهم است که من برای میهن چه می­کنم. اجداد تا آنجا که توانستند در دوره مشروطیت کوشیدند که ما از زیست مقیمی و ساکنی به زیست شهروندی دگرگون شویم. حال پرسش اساسی این است که ما آیا همچنان در همان حالت مقیمی درجا زده­ایم و تعهد و مسئولیتمان به همان اندازه ساکنین و ساکتین است یا آنکه به سوی شهروندی دگردیسی کرده­ایم و به تعهد اجتماعی خویش نیز بخوبی آگاهیم.