۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

بیسمـارک، نیچــه وانقلاب فرهنگـی I


بیسمـارک، نیچــه وانقلاب فرهنگـی
قرن نوزدهم را باید سده تاریخ ، تاریخ گرایی و تاریخ نگاری نامید.
 در سال پس از تاسیس دولت ــ ملت آلمان ( Nation-State) به امپراطوری بیسمارک1، نیچه جوان مانند مارکس، بوکهارت، رانکه و هگل وارد عرصه نگارش تاریخ فرهنگی می شود. البته جای شگفتی هم ندارد چرا که او دو سال قبل در جستجوی متدها و تئوری های تاریخی، اولین اثر جدی اش «میلاد تراژدی» را به لطف دانش فیلولوژی کلاسیک نگاشته است.
 اگـر او به این علـم احاطه نمی داشت، رساله میـلاد متـولد نمی گشت. این فیلولوگ جوان، آژند میلاد را زمانی که به عنوان شـوالیه ( سواره نظام) ارتش پروس خدمت می کرد، در ذهـن خـویش پرورده است. افسر جوان که به علت جراحت از خدمت نظام معاف گشته، در کـوران انقلاب فرهنگی(پیکار فرهنگی 2 Kultur-Kampf ) قـرار میگیرد. انقلابی فـرهنگی که بیسمارک به پا می کند تا آلمان جوان را به پیکار علیه کلیسا فـراخواند، تا لهستانی را آلمانی کند! تا پیروان کیش یسـوعی را از دانشگاه اخراج نمـوده و به شوق دیدار مسیح به آمریکای لاتین! تبعید و اخراج کند.

صدر اعظـم قدر قدرت آلمان هرگز کشور را ناخواسته به جنگ نکشانده و انقلاب به راه نیانداخته، مگر آنکه اراده آهنین او طلب جنگ و انقلاب کند!.
 اتـو بیسمارک اولین دولتمردی است که در دوران مدرن به روش دموکراتیک و با رعایت اصول مردم سالاری ـ حمایت پارلمان ــ به جنگ سرد و گرم با فرانسه، دانمارک، لهستان، اتریش، و واتیـکان رفته است. با فرانسه بر سر تاجگذاری ولیعهد اسپانیا! و با کلیسا بر سر پاپ!، پیکار کرده است.

 نیچـه جوان در استاد کرسی فیلولوژیاست و از نزدیک ــ در پروسه ملت سازی ــ شاهد سکولاریزه شدن جامعه در زیر شعار آرمان های مترقی انقلاب فرهنگی است. او گرچه بعد ها سخت به ناسیونالیسم افراطی بیسمارک می تازد، ولی در دوران استادی از اینکه در روزنامه ها، خبـر اخراج اسا تید و معلمان فرقه یسـوعی و نیز تبعید همه ناراضیان این کیش به مستعمرات آلمان (کامرون،نامیبیا،توگو)و آمریکای لاتین، سکوت اختیار کرده و چند سال بعد آنها را در شاهکارش «چنین گفت زرتشت» چاندلان و نیمه بشر (تیره ای بین انسان و بوزینه) است!. شاید حق با مترجم برجسته ــ داریوش آشوری ــ است که ایرانی سخت با ژرفنای آن بیگانه است!