۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

نیچه زرتشت


پس از دو جنگ عالم سوز گوئی او بیش از همه متفکران بار گناه بر دوش می کشد. هنوز در باختر، برخی اندیشه او را بی تاثیر در تلفات دو جنگ نمیدانند و« اراده معطوف به قدرت» او اکنون در هزاره سوم همچون ققنوسی از خاکستر خاور زمین سر بر افراشته و عصاره آثار او این بار در کام و ذهن خاوران رسوب کرده است. او که فریاد براورد «خدا مرده است» پنداری که هنوز خویش زنده است و در سفر است، سفری بی پایان،« گویید به نیچه که نیچه بیاید ».

این فیلسوف ـ آن چنانکه خود نوشته است ـ پس از مرگ زاده شده و طیلسان بر دوش درـ سودای ساغر جاودان ـ همچون پارسیفال ( Parsifal)1 بر دامنه اویان (Evian)2 همدل و همراز زرتشت گشته است . پیامبری که همانقدر با ما بیگانه است که با او آشناست. فارقلیط رمانتیسم و گریخته از واگنر که دیر زمانی است او را فیلسوف شاعران و شاعر فیلسوفان می نامند، در واپسین اثرش بر علیه بیسمارک اعلان جنگ می دهد. نیچه می پندارد که جهان دچار مالیخولیاست و جهان مدرن نیز براین باوراست که شاعر شوریده به عارضه مالیخولیا مبتلا گشته است. براندس دانمارکی اولین منتقد راستین آراء و نظرات نیچه او را به جهان «فیلسوف دیوانه» معرفی می کند.

نیچه خود را حکیمی می داند که وظیفه دارد فرهنگ غرب را از فرسودگی و تباهی نجات دهد. او اکنون در شرق و غرب یک فنومن نیست بلکه یک نماد « Symbol » است که به جایگاه اسطوره و آرشه تیپ عروج کرده. از نیچه و افکارش نمی توان یک تعریف هموژن داد. همانطور که پست مدرنیست های سده گذشته هم از شوریدگی حال او درک هموژنیک نداشتند. رنجش تن، بشر بینی و نثر او چنان شاهکاری «چنین گفت زرتشت» آفریدند که او را آوانگارد ادبیات مدرن آلمان و بلکه اروپا ساخت. به گمان من اپک رمانتیسم آنتی تز دوران روشنگری است که مدرنیسم ( سنتز) را به دنبال آورد و به نوبه خود در درون خویش این فیلسوف سرکش را پرورده است. یکی از عناصر اساسی اپک رما نتیسم، کشش شدید اروپا به گذشته های دور و دست نیافتنی ( پارسیفال و زیگفرید) خویش بود؛ البته نه آنقدرهم دور و مهجور که به تصور نیاید، بلکه با توجه به رشد صنعتی آن دوره، همان اسپانیا و یا ایران وهند هم دور و دیدنی بودند.

پس ازظهوربناپارت وفجایعی که او آفرید، گرایش نوستالژیک به حیات وهنرهلنیستی تا اندازه ای فروکش کرد. انقلاب صنعتی و شکل گیری آحاد جدید اجتماعی و رشد فزاینده بورژوازی وفرهنگ ویکتوریانی باعث گشت سیستم کلنیالیسم بسرعت رشد کند. بنظر انگلیسی ها مستعمرات آسیایی و آفریقایی، مردانی تن پرور و خموش دارد که از اداره خویش عاجزند و جنس دوم آنها بسیار بارور و صبورتر از مادینه باختری است. البته ترجمه متون و رمانها و آثار ادبی در اروپای این اپک اوج گرفت. برای نمونه فاوست « Faust» اثر گوته که از آسمان آغاز و به آسمان ختم می شود، خدا و شیطان دو شخصیت اصلی، فرشتگان و اهریمنان بعنوان بازیگران عصر طلائی و باورهای مسیحی به منزله عناصر داستان بکار آمده اند. اما با این حال فاوست یک نمایشنامه مسیحی نیست.

عصر روشنگری به اندازه ای پایه دین را ضعیف کرده بود که گوته نیازی به تظاهر به دین داری نمی دید؛ از طرفی نیز مانند ولتر تیغ را بر چهره مسیحیت نمی کشید. او دین را در این اثر به بازی گرفته است. به نظر کارل پوپر جنبش های هنری و اجتماعی مانند پاندول نیستند که به عقب و جلو بروند، بلکه بصورت امواجی هستند که در نزدیکی ساحل هنوز آرام نگرفته، موجی دیگر اما پر شتاب بر روی آن می افتد وعناصر دو موج با هم ترکیب می شوند. فرآیند هنری ــ اجتماعی اپک رمانتیسم که بر روی موج ضعیف شده روشنگری فرود آمد، نوعی همزیستی با پدیده های روشنگری را بوجود آورد . نیچه و اندیشه اش درپایان چنین دوره کوتاهی ظهور می کنند و تلاطم دو موج رمانتیسم و مدرنیسم پاره ای را نگران و ترسان و برخی را نیز آشفته اندیش ساخت. گوئی ارتفاعات دلنشین تورینو خوش آیند نیچه بود که در نقطه ماتریس3، شب و روز خلوت گزیده و رنج تن و روان خویش را در قلم سوبلیم4 کرد .

خلاف نظر متفکران غربی سده نوزدهم، هندیان هم فلسفه دارند و هم جهانبینی. امروزه سوبلیم را در سه گرایش هنری و عرفانی و فلسفی بکار می برند که اولی مراد من است و آنقدر صورت سوبلیم زیباست که چهره آن را نباید مکدر سازم؛ نه آنکه به ترجمه در نیاید بلکه سوبلیم فقط واژه نیست بلکه مفهوم هم است. فیلسوفان مزوئید (Mesoids) سوبلیم را نمی گویند و نمی نویسند و مانند فرد شیزوئید (Schizoid)5 آنرا در موسیقی و شعر کانالیزه نمی کنند بلکه انسان شیزوئیدی همیشه خاموش فروزنده است، چنانکه نیچه در پایان چنین بود.

1 Parsifal و یا (Parzifal با تلفظ آلمانی) نام آخرین اپرای ریچارد واگنر، شاعر و آهنگساز آلمانی که دوست دوران جوانی نیچه بود. پارسی فال نام شخصیت حماسی اوست که به دنبال ساغر مسیح است. رساله غربت غرب شیخ یحیی سهروردی از نظر سیر و سلوک عرفانی (اشراقی) تا اندازهای شبیه پارسی فال است. در انگلستان پارسیفال دیگری است. نام این شخصیت را با توجه به اپرای واگنر، سالک ابله انتخاب کرده ام.
2. اوی یان منطقه ای ییلاقی وکوهستانی در نزدیکی مرز سوئیس وفرانسه که در قرن نوزدهم،
بسیاری از جوانان عاشق ومبتلا به عارضه ورتر ( Werther شخصیت مالیخولیائی رمان مشهور گوته )را هنگام خودکشی به آغوش کشید. در لهستان و روسیه خواندن رمان «ورتر جوان و رنجهایش» شاهکار گوته تا مدت ها ممنوع بود!
3 ماتریس Matrice یا Matrix از ریشه هندی ماتریکا Matrika گرفته شده است که به معنی نقطه تماس یا مرز بین گیتی و جهان مینوی است. ماتریس امروزه در غرب به معانی مختلف تفسیر میشود که به نظرم هیچ کدام از آن معانی شباهتی به مفهوم ماتریکای هندی ندارد؛ مانند اروس یونانی که امروز مفهوم کیفی و اصیل یونانی آن به صورت کمی (Quantitative) استفاده میشود.
42 سوبلیم Sublime هم مانند ماتریس اصطلاح متعالی در عرفان هندی است که فرید ریش اشلگل در قرن نوزدهم به حوزه فلسفی غرب وارد کرده است ودر این کتاب به تناوب این دو مفهوم با تلفظ لاتین آورده شده اند.

5 . شیزوئیسم از شایع ترین آفات روانی انسان مدرن است که در دو قرن اخیر دامنگیر پاره ای از هنرمندان، نویسندگان، و نوابغ شده است، مدتی است برخی از اندشمندان و نام آوران فلسفه، ادبیات، و موسیقی را بر اساس روش متن و زمینه (Text and Context) مورد پژوهش قرار می دهند. تا ضمن نقد آثارشان، شاید نابسامانی روان آنها را شناسایی کنند!