جمهوری خوابان و جمهوری خوبان
هشدار به پیروز مجتهدزاده، سرانجام یگور گایدار را بهخاطر بسپار!
در روسیه دو هویت ملی و دینی (ارتدوکسی) آنچنان در یکدیگر تنیده شدهاند که بیم آن میرود اگر یکی شکسته شود، دیگری نیز بشکند و یا آنکه نفی هر هویت، نشانهی نفی دیگر نیز شود. به بیان دیگر، برای فرد روسی دین یعنی ملت و ملت یعنی دین ؛ تصور روسیه بدون ارتودوکسی ویا دین بدون روسیه امکان پذیر نیست کیش ارتدوکسی روسی نمیپذیرد که ما هماکنون در جهانی پولاریزه و خطرناک بهسر میبریم. بهباور روسها اگر دین، جهان را بهفلاکت انداخته است پس چرا همان دین نیز راه رهائی از آن فلاکت را نشان ندهد؟
آیا نباید روسیه را فدراسیون "خوابان" خواند؟ فاجعه آنکه میراث این اقتدار سهمگین تزاری در قفقاز شیرین، اینک در پی خسرو سوار است تا نظامی سازد که "نظامی" خواهد. قشون قزّاقی در ترکمنچای، مستانه در پی "گلستان" آمد تا ایران از ایران بهرُباید و دولت شیرین خسرو را در پناه اعلیحضرت تزار مستدام دارد!
نقطهی کور فرهنگ روسیه، فقر فرهنگی در این سرزمین "مامون" است، اینکه همه شخصیتهای تاریخی و سیاسی این فدراسیون، سیاه هستند یا سپید، اینکه هر رخدادی در این سرزمین، اهورائیست یا اهریمنی. سرشت دوگانهی فرهنگ روس که ناتوان از بررسی چندجانبهی ژئوپلتیک جهان است، در واقع نشانهی فقر فرهنگی فدراسیون روسیه است که اینک در زنجیر مامون روسی، آپاتیک (apathic) نیز شده است؛ فقری که تا گسترهی قفقاز نیز ادامه یافته است. آرمانشهر مورد ادّعای راسپوتین روسیه (الکساندر دوگین تئورسین جنبش افراطی اروآسیانیسم) با برقراری امپراطوری "روم سوم" میخواهد که جهان را از جاهلیت و فساد مدرنیته نجات دهد. این بلندپروازی نشان از آن دارد که فرهنگ ماوراءسیاسی روسی دچار مالیخولیا شده است و بوعلی باید که به بالین این فرهنگ آید تا مالیخولیای دوگین را درمان کند.
یگور گایدار (نخستوزیر پس از فروپاشی شوروی) و آرشیتکت شوکدرمانی میلتون فریدمن، در تقابل بین وجدان غربی با شرف شرقی (روسی) میگوید:
"ما فرهیختهگان باشرف روسی، همیشه در زیر سایهی سنگین هژمونی ارباب کرملین هستیم؛ در مقابل این حکومت یا باید مُرده سیاسی و خنثی باشیم و یا آنکه لکاتهی [روسپی] سیاسی شویم. آری، ما با شرفهای روسی سرانجام، پتیارهگی را برگزیدیم."
اینک پرسش ساده از برخی فرهیختهگان ایرانی بهویژه پیروز مجتهدزاده (که آنچنان بیرحمانه به داوری امیرکبیر و مصدق میپردازد) آناست که برپایه فراز طلائی یگور گایدار، شما کدام یک از این دو گروه هستید؟! اگر بهبهانه بازخوانی تاریخ، بخواهیم اسطورههایی که در حافظهی جمعی این مرز و بوم آرمیدهاند را بر چهرهاشان تیغ کشیم، آنگاه آیا تمام اسطورههای مقدسی که بههرشکلی در حافظهی جمعی ایران رسوب کردهاند را نباید بههمان بهانهی بررسی حقایق تاریخی، بر چهرهاشان تیغ کشید و یکان یکان تقدّسزدائی کرد؟
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکّان کسی بنشین که دکان شکر دارد (مولای رومی)
Alexander Dugin
-------------------------------------------------------------------------------------------------
- پارهای از کتاب "ماوراء تاریخ تا ماوراء سیاست" جستارهائی در فرهنگ، اندیشه و تاریخ معاصر، ص128، نگارش علیمحمد اسکندیجو، چاپ انتشارات آلفابت ماکزیما، استکهلم، 2010
- پارگراف پایانی اینجا اضافه شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر