۱۴۰۰ مهر ۹, جمعه

روایت پنهان سقوط رضا شاه

 





علی محمد اسکندری جو

اشاره: این مطلب را به یاد سه سرباز "جلفا" بخوانیم؛ سه مرزبانی که نماد شجاعت، شرافت و شهامت این سرزمیناند. شاید روزی حدیث حماسه سه سرباز در ضمیر هر میهن دوست ایرانی ملکه شود؛ شاید هم هر ایرانی پیشاز آنکه چشم از ایران (جهان!) ببندد، در سفری به مرز جلفا به این رادمردان ادای احترام کند:

"ده بار از آن راه بدان خانه برفتید

یک بار از این خانه بر این بام برآیید"

در خرداد 1320 خورشیدی "آدولف هیتلر" فرمان حمله برقآسا به شوروی با رمز عملیاتی "بارباروسا" را صادر میکند. دربار ایران توسط ذوالفقار پاشا سفیر مصر در تهران هشداری از "ملک فاروق" هوادار هیتلر دریافت میکند مبنی بر اینکه لندن عدم تمکین رضا شاه در تحویل دادن "رشیدعلی گیلانی" نخست وزیر مخلوع عراق و شیخ امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین را بی پاسخ

نمی گذارد و بنابراین ایران منتظر تاوان شوم این اقدام دربار باشد. از میان نامه های چرچیل در آرشیو وزارت خارجه انگلیس پیداست که به "آنتونی ایدن" وزیر خارجه اعتراض میکند چرا کارمند وزارت (ویلیام بولارد سفیر انگلیس در تهران) درباره پیگیری استرداد کودتاگران عراقی پاسخی به لندن نمیدهد و یا اینکه چرا ام. آی. سیکس (سرویس اطلاعاتی برون مرزی) تا کنون گیلانی و امین الحسینی و تیم آنها را به دام نیانداخته است. پناهندگی نخست وزیر عراق و مفتی اعظم اورشلیم به ایران بویژه مقاومت رضا شاه در تسلیم و تحویل آنهاست که به باورم همان علتیست که بر "نقطه کور" تاریخ معاصر ایران افتاده است. به این سبب اینک به درستی نمیدانیم رضا شاه در کدام صف تاریخ ایستاده است و ما در کدام صف می ایستیم.

با حمله ارتش آلمان به شوروی و اخبار امیدبخش درباره این پیروزی که از رادیو برلین پخش می-شد "شاید" رضا شاه میپنداشت که بر اسب برنده شرط بسته است. بنابراین با سماجت علیرغم سه یادداشت هشدارآمیز سفرای روس و انگلیس

مقاومت میکرد به امید اینکه ارتش آلمان بزودی به قفقاز و باکو خواهد رسید و خطر حمله شوروی و اشغال خاک ایران برطرف میشود.

در آغاز شهریور 1320 چرچیل در دیدار با رئیس جمهور آمریکا "فرانکلین روزولت" ضمن اشاره به کودتای عراق و اینکه افسران ایرانی هوادار آلمان نیز ممکن است علیه رضا شاه کودتا کنند، توانست او را قانع سازد که برای جلوگیری از این کودتای احتمالی و برقراری نظام جمهوری پس اشغال ایران اجتناب ناپذیر است.

در این میان رضا شاه از کودتای اردیبهشت در عراق و سرنگونی نظام نوپای سلطنتی این کشور بی خبر نبود. حاج امین الحسینی مفتی اعظم اورشلیم همراه دویست تن از هواداران تندرو به عراق تبعید شدند. این شیخ رادیکال در بغداد دوباره قیام کرد و فتوای "جهاد" او علیه انگلیس پی در پی از رادیو برلین و رادیو بغداد پخش میشد. حاج امین الحسینی به همراه چهار فرمانده ارشد عراقی که در دانشکده افسری برلین آموزش دیده بودند، خواهان براندازی سلطنت عراق،

بیرون راندن نیروهای انگلیسی از این کشور و برقراری نظام جمهوری شدند. بمب افکنهای نیروی هوایی انگلیس به مدت 21 روز بغداد و بصره را بمباران میکردند. علت مقاومت ارتش عراق البته وعده های سرهنگ "فریتس گروبا" افسر اطلاعاتی اس.اس (با عنوان پوششی سفیر آلمان) بود که برای ارسال سلاح به بغداد پیوسته پیام رمز به برلین میفرستاد.

نخست وزیر "رشید علی گیلانی" به همراه فریتس گروبا سفیر آلمان، حاج امین الحسینی و تعدادی امیران ارتش مخفیانه به ایران گریختند و در سفارت ژاپن در تهران پنهان شدند. سرهنگ "اروین اِتل" در پوشش سفیر آلمان در ایران به همراه "فریتس گروبا" و پناهندگان عراقی در تماس بود. از سوی دیگر، رضا شاه سرپاس مختار رئیس شهربانی را مامور نظارت بر آنها و نیز تیمسار "فضل الله زاهدی" را در تماس روزانه با آنان قرارداد.

ورود نابهنگام این تیم نگونبخت، رضا شاه را در موقعیت بسیار دشواری قرارداد. پادشاه در برابر

پیداست خشم چرچیل از عدم تمکین رضا شاه نسبت به استرداد پناهندگان عراقی بسیار بیشاز "بهانه" دولت انگلیس برای اخراج مستشاران آلمانی از ایران بود. همه پناهندگان با راهنمایی تیمسار فضل الله زاهدی (عضو شاخه برون مرزی رکن دو ارتش هیتلری) تا مرز ایران هدایتشده و از طریق ترکیه و ایتالیا سرانجام به برلین رسیدند و با پیشوای آلمان عالیجناب گروفاس (آدولف هیتلر) دیدار کرد.

پیشوا اجازه داد دولت در تبعید عراق در برلین تشکیل شود. حاج امین الحسینی هم یک لشکر اسلامی از اسرای مسلمان در آلمان تشکیل داده و به جبهه جنگ فرستاد. هاینریش هیملر فرمانده گارد مخصوص هیتلر این مفتی فلسطینی که محاسن و موی بور و چشمانی آبی داشت را لقب "روحانی آریایی" دادهبود. رضا شاه می توانست به شکل حصر خانگی در یکی از املاک شمال کشور که در اختیار داشت مستقر شود اما اشغال پهنه شمالی این سرزمین باعث گشت که او از ترس خرس شمالی به گرگ جنوبی پناه آورد. افسران عالی رتبه و فرماندهان ارتش هم که اغلب

به هنگام مراسم ارتقای درجه، با نظر پادشاه سند مالکیت یکی دو باغ و قریه (روستا) به آنها اهدا میشد در حفظ مرزهای ایران چه کردند؟ ما اینک در آغاز راه روایت های پنهان تاریخ هستیم؛ امید آنکه نسل جوان و پژوهشگر ایرانی نگذارد تاریخ معاصر به گروگان رود یا "ترور" شود و یا حتی به دلایلی در نقطه کور باقی بماند

پی نویس

نام این سه شادروان ایران:

زنده یاد عبدالله شهریاری

زنده یاد مصیب ملک محمدی

زنده یاد شیرمحمد راثی هاشمیان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر