۱۴۰۱ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

حزب توده و کلوپ ایزبورسکی

 




علی محمد اسکندری جو

Nicheye_zartosht@yahoo.com

ولادیمیر ژیرینوفسکی - نایب رئیس پیشین دومای روسیه - که اخیرا درگذشت، روز و ساعت دقیق حمله به اوکراین را بر زبان آورده بود. شاید این روس بد مست جنجالی به نصیحت "مولانا" پیر ایران عمل نکرده که "کم خور دو سه پیمانه."

ژیرینوفسکی دهان گشود آنجا که نباید می گشود. شاید هم حق با "لوان جاگاریان" سفیر مادام العمر روسیه در ایران باشد که به آن دو ممنوعیت معروف که اخیرا به زبان آورد (حجاب و شراب) این روزها روس ها آنجایی نمی روند که کم خورند دو سه پیمانه یا آنجا که روی در نقاب کشند!

در جستار پیشین اشاره به "الکساندر دوگین" گوژپشت کرملین داشتم که این شب ها از بام مسکو ناقوس جنگ علیه همسایه را چه سنگین و چه زنگین می زند آنهم به بهانه عملیات ویژه! در نخستین ساعات آن تجاوز شوم، این بار یک الکساندر روسی دیگر نشسته در کابین یک فروند جنگنده بمب افکن در حالی که صوت و تصویر او از شبکه صدا و سیمای دولتی به طور زنده پخش می شوند، از حریم هوایی اوکراین بشارت رهایی این کشور از فاشیسم می دهد! الکساندر پروخانف شاعر پیشه 84 ساله در یک نمایش ارزان روسی سرود پیروزی می سراید.

پیداست پروخانف در میان ایرانیان به اندازه شاگردش "الکساندر دوگین" شناخته شده نیست. روسوفیل های وطنی شاید پروخانف را همسنگ و در تراز شاگردش نمی بینند که بخواهند به این شاعر و نویسنده روسی "القاب" رنگین بدهند و او را نیز فیلسوف و دانشمند و حکیم زمانه معرفی کنند.

به درستی نمی دانم رئیس جمهور اسبق ایران به چه علت الکساندر پروخانف را در تهران به حضور پذیرفت و با او عکس یادگاری هم

گرفت. راستی مگر ولادیمیر پوتین هم با شاعر و نویسنده ایرانی عکس یادگاری می اندازد؟ باری، راویان آورده اند که در این دیدار غیر رسمی، الکساندر پروخانف به احمدی نژاد می گوید: " گاسپادین! (جناب آقا) من، الکساندر پروخانف، سرباز شما هستم."

اکنون پرسش من از گاسپادین (احمدی نژاد) این است که بر پشت عکس یادگاری که با هم انداختند چرا هشداری نمی نویسد و به مسکو نمی فرستد: ای سرباز من! آن پیامی که از کابین خلبان یک جنگنده بمب افکن روسی به ملت مقاوم اوکراین دادی در واقع نوید رهایی ملت نیست بلکه رجزخوانی خوش آمد کرملین است. ای سرباز! به راستی چرا ولادیمیر پوتین در توجیه این جنگ فرسایشی جای علت و معلول را تغییر داده است؟

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد، دوست داران را چه شد

روس ها عادت دارند که هواپیماهای نظامی و تجاری را به نام قهرمانان و شخصیت های ملی نام گذاری کنند و نه به نام اولیا و قدیسان مذهب ارتدوکسی. سالها پیش اما به سفارش الکساندر پروخانف یک مدل از جنگنده بمب افکن به نام یک شهر استراژیک در شمال غرب روسیه به اسم "ایزبورسک" نام گذاری شد. الکساندر پروخانف در بامداد 24 فوریه از درون کابین همین جنگنده ایزبورسکی شعر پیروزی سرود.

کلوپ یا حلقه ایدئولوژیک "ایزبورسک" که ده سال پیش تاسیس شده، دارای یک ارگان عقیدتی سیاسی با همین نام ایزبورسکی است که بدون تاخیر منتشر می شود. در روسیه دو کلوپ ایدئولوژیکی (والدای و ایزبورسکی) وجود دارد که یکی مصرف داخلی دارد و دیگری با اندکی موضع تعدیلی مصرف خارجی دارد؛ در آینده به کلوپ مثلا دیالوگی "والدای" هم اشاره خواهم داشت.

در مقاله پیشین کنایه من به حزب توده ایران و کاربرد اصطلاح پادگانی "جیره خشکه" برای این روسوفیل های وطنی در داخل و

خارج از ایران، اشاره به همین نشریه ایزبورسکی یا به عبارتی ارگان آوانگارد افراطی روسی بود که رفقا دریافت می کنند و گاهگاهی به عنوان تحلیل هفتگی منعکس می سازند.

گرچه بعید می دانم لااقل کادر مرکزی حزب توده پس از یک درنگ (reflection) کوتاه بخواهد از مدار ایزبورسکی خارج شود. رفقا مطالب ارگان ایزبورسکی را چون توتیا بر چشم می کشند؛ مبادا حتی توتیای فارسی را برنتافته "طوطیا" کنند!

کعبه کرملین چنان برخی را همانند الکساندر دوگین و یارانش شیدا و شیفته "پوتین" ساخته است که شاید بجای برلین، این بار از کربلا تا کرملین طوطیایی شوند. جالب است که رفقا در ارگان حزبی به ایرانیان مدام هشدار می دهند مبادا در دام پروپاگاندای غرب اسیر شوند و تحلیل های ضد روسی بخوانند.

البته دیگر نگران ائتلاف نعل اسبی (Horse shoe) نیستم که این روزها به گونه خواسته یا ناخواسته بین دو طیف سیاسی نمایان شده است بلکه نگرانم چرا در این ائتلاف دانسته یا نادانسته خبری از "دیالوگ" نیست؛ مگر نه اینکه وارد دیالوگ می شویم تا "حقیقت" را دریابیم.

محفل یا حلقه روسی ایزبورسک که دائما بر طبل جهان بینی اروسیایی می کوبد تا کنون توسط سه ایدئولوگ نسبتا با نفوذ در سیاست داخلی و خارجی روسیه نقش داشته است. الکساندر پروخانف که شیخ و پیر این جنبش است در رأس مثلث می نشیند؛ الکساندر دوگین و نیز "ولادیسلاو سورکوف" مشاور قبلی پوتین هم در ساقین آن می نشینند. البته سورکوف قفقازی هم کمتر در محافل روسوفیلی داخل و خارج از ایران شناخته شده است؛ او که سالها مشاور و سخنگوی جوانترین الیگارش روسیه "میخائیل خُدوروفسکی" بود پس از اینکه پوتین این الیگارش را به زندان انداخت و ثروت او را مصادره کرد، به خدمت کرملین در آمد و سالها مشاور ارشد پوتین بود تا اینکه سه سال پیش عذر وی خواسته شد و در نتیجه وزن و اعتبار او در محفل ایزبورسک کاهش یافت.

الکساندر دوگین که سالها در ترکیه و ایران جولان می داد تا نرم افزار ایدئولوژی "اروسیا" را در این دو کشور تئوریزه کند اما در روسیه همواره کوشیده است تا با انشعاب از حلقه ایزبورسکی شاید بتواند بجای استادش (mentor) الکساندر پروخانف در صدر محفل ایزبورسکی بنشیند. پروخانف پیر اما با پیوند با مقامات ارشد نظامی و امنیتی روسیه تا امروز توانسته است جاه طلبی دوگین را مهار کند.

همواره بین دو جنبش اروسیایی فیزیکی (که یکی دلالت بر همکاری اقتصادی تجاری صنعتی دارد) و من هم با آن موافقم را با اروسیای متافیزیکی (که یک ایدئولوژی فاشیستی روسی) است باید تفاوت گذاشت. حال که به سبب بختک "کرونا" از نظریه پردازان و تئوریسین های ریز و درشت روسی در ایران چندان خبری نیست، اما بااین حال یکی از دلایلی که الکساندر پروخانف و ولادیسلاو سورکوف از سوی روسوفیل های وطنی در ایران به مقام شامخ فیلسوف فیلسوفان و دانشمند(!) روسی نائل نشدند همین "خلط" مفهومی در ساحت ژئوپولتیک است.

حال که روسی نمی خوانیم و عموما با این زبان بیگانه هستیم آیا روسیه را هم نباید بخوانیم؟ این عدم آشنایی با آنچه در روسیه می گذرد آیا به نفع ملت ایران است؟ آیا سزاست حزب توده همچنان در هیبت استالین مسخ شود و ترّهات و طامات ببافد؟ آیا جیره خشکه ایزبورسکی باعث نگشته که رفقا کرملین شوروی و کرملین روسیه را همچنان یکی بداند؟ پس پروا (شرم) حزبی کجا رفته است که چنین بی پروا به ایرانیان هشدار می دهند که اسیر دستگاه پروپاگاندای غرب نشوند! مگر رفقا همچنان اسیر پروپاگاندی کرملین نیستند؟

این جستار نیز که به منظور آشنایی سطحی هم میهنان با بازیگران عصر طلایی فاشیسم روسی تنظیم شده است، شاید همزمان چراغ هدایت رفقای حزب توده شود تا کمتر سنگ دلواپسی به سینه حزب زنند. آنان که این مقاله را می خوانند، در آینده حتما به خاطر خواهند

آورد که از میان مثلث شوم روسی کدام یک امروز "خروس خوش خوان" کرملین شده است.

الکساندر دوگین در صفحه شخصی فیسبوک نوشت: "گاهی راه انداختن یک جنگ برای جلوگیری از جنگی دیگر ضروری است." جل الخالق! به این همه نبوغ و استعداد روسی و کجاست احمدی نژاد که باز به سرباز پیر بنویسد: حال که کرونا در ایران فروکش کرده است پس این شاگرد شرور و جنگ طلب را (که سالها پیش از دانشگاه دولتی مسکو اخراج شد) را برای بار دوم به ایران بفرست تا در "دانشکده مطالعات جهان" وابسته به دانشگاه تهران یک ترم دیگر به کرسی استادی بنشیند و دانشجویان و اساتید ایرانی را از تهران تا مسکو مستفیض کند.

در پایان به عنوان یک شهروند ساده ایرانی به آگاهی "لوان جاگاریان" سفیر سه دوره ای جمهوری فدرال روسیه در ایران (که چهارمین دوره ماموریت دیپلماتیک وی در آینده نزدیک آغاز می شود) هم که اظهارات جنجالی و نمکین(!) او در داخل و خارج از ایران محکوم می شود برسانم که پیش از هر اظهار نظر درباره ایران، لطفا کم خور دو سه پیمانه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر