تریلوژی نیهیلیستی در ادبیات ایران
صادق هدایت چنانچه پیشاز آسودن در پرلاشز، از حماسهی کمون پاریس بیخبر باشد،
پس همانا در آنجا بیهوده مرده است.
در این نوشتار آنجا که سخن از فرهنگ است، منظور آن نهادهای غیر رسمی درون جامعه، نرمهای اجتماعی، ارزشهای اخلاقی و سنتها هستند که همواره با پدیدههای سطحی فرهنگ از شمار چگونگی تهیه خوراک، آداب خوردن، شنیدن نوع موسیقی و یا نوع پوشش زنان در تقابل هستند. هر فرهنگی قاعده و رسمی دارد که هر ملتی برای حفظ هویت خویش و بقاء فرهنگی باید بر آن قاعده بازی کند. هر جامعهای برای زیستن فرهنگی، قوانینی دارد که به مثابهی روح و گوهر فرهنگی میتواند رابطه و تعامل بین این نهادها و نرم ها و سنتها را در زیست جمعی تنظیم کند، خواه چرخهی حیات انسانی بر محور دین (سنت) باشد، خواه بر محور طبیعت (مدرن) بچرخد. در دویست سال گذشته آن گروه از جانوران که فرهنگ و تاریخ ندارند و از حافظه و آگاهی تاریخی نیز محرومند، بنابراین از تقابل و ستیز بین سنت و مدرنیته هم بیخبرند.
صادق هدایت را همانند صادق چوبک نباید در تاریخ ایران خواند، بلکه مرگ پاریسی او را همواره باید در حافظهی تاریخی این این سرزمین بهخاطر آورد آنگونه که فرانسه حماسه و مرگ کمونارهای پاریس را همواره در حافظهی خویش ثبت کرده است. صادق چوبک هم بهزیبائی تمام در «تنگسیر» آگاهی تاریخی را در «تنگنا» انداخته است و شیرینی آن حماسه را در چهرهی شیرمحمد دوچندان نشان میدهد. چوبک بوشهر، حافظهی تاریخ را درایران با حماسهی دلیران تنگستان، جان میبخشد و «تنگسیر» او شاید تلنگریست بر حافظهی این فرهنگ ناسپاس! صادق هدایت چنانچه پیشاز آسودن در پرلاشز، از حماسهی کمون پاریس بیخبر باشد، پس همانا در آنجا بیهوده آرمیده است.
پارهای از مقالهی بلند در مورد صادق چوبک.
علیمحمد اسکندریجو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر