۱۳۹۳ اسفند ۲۰, چهارشنبه

نظام به شرق، دولت به غرب











نظام به شرق، دولت به غرب
علی­محمد اسکندری­جو
در سالی که گذشت دولت ایران هیچ مشکلی با دستگاه تولید پروپاگاندا و شعارهای افراطی کرملین  نیز نداشت 

چه می توان کرد ایرانی که در نهاد من است هیچ­کس نمی تواند از من جدایش کند حتی خودم. سالی که گذشت اما از بهارش هویدا گشت این ایران با بیم و امید به یک "فترت" فرو می رود. رئیس دولت هم مانند بازیگر رمان فیودور داستایفسکی در گوشه‌ای از پاستور آرام می گیرد تا به "مکافات" سال‌های گذشته ایران درنگی تحلیلی و تدبیری داشته باشد. گرچه در ارتکاب این حادثه هولناک روحانی که "راسکولنیکوف" نبود اما کیست نداند او که بود. در سالی که گذشت احمدی نژاد و برخی از یاران حلقه روس­گرایی در سایه روشن سیاست ایران نمایان شدند تا مبادا فراموش کنیم آنگاه که نظام به شرق شود آیا دولت نیز باید به شرق شود؟

در سالی که پایان رفت پنداری ایران به کمک همسایه شمالی هم شتافت؛ مسکو سخت به دنبال "خصم" خارجی می گشت تا آذر "شوونیسم" را در سرزمین پوشکین فروزان کند. سرانجام روحانی بر اثر همان درنگ تحلیلی که در آغاز سبز سال داشت به این نتیجه رسید که فعلاً آن دشمن خارجی را نزد پوتین به امانت تحویل دهد تا ایران نفسی تازه کند. رئیس پاستور این دشمن خارجی را به کرملین فرستاد تا پوتین شاد و خرسند از این بهانه که امریکای جهانخوار طرح سرنگونی رژیم مسکو را دارد، بجای تعامل با غرب و بهره بردن از دانش، تکنولوژی، سرمایه خارجی، مبارزه با رانت خواری و فساد دیوان سالاری، آشنایی با مبانی دموکراسی و مکانیسم جامعه مدنی، به جنگ شعاری و رجزخوانی علیه غرب سرگرم شود تا هم روبل بشکند و هم بورس بشکند و شاید در آینده هم کرملین.

دولت روسیه در سالی که گذشت به بهانه پیکار با این دشمن امانتی ایران، توانست طرح میلیتاریزه شدن کشور و افزایش بودجه جنگی (دفاعی!) را برای شهروندان روس مشروع و منطقی نشان دهد. البته در نظر ما ایرانیان امروز میلیتاریسم روسیه لزوماً به آن معنا نیست که دو ملت ایران و روس دوباره به گذشته، بویژه زمان جنگ بین­الملل دوم باز می گردند و پس از کمک بی‌دریغ ایرانیان به اتحاد جماهیر شوروی در شکست دادن فاشیسم، آنگاه استالین به نشانه سپاس از سخاوت ملت ایران به فکر جدایی پاره‌ای از میهن ما باشد!

با توجه به ساختار قدرت در روسیه که هیچ تقارنی با سازه قدرت سیاسی در غرب ندارد، چندان هم بی‌دلیل نبود که سال گذشته مسکو بی­تاب جنگ تبلیغاتی علیه یک دشمن خارجی گشت تا ولادیمیر پوتین بدین وسیله از یک سوی، سرزمین اوکراین را یک کشور جعلی و دارای یک دولت جعلی بنامد و از سوی دیگر نیز جنگ سرد را با غرب آغاز کند. در این میان دولت روحانی آنقدر درک ایرانی داشت که در فتنه نظامی سیاسی "از کرملین تا کی­یف" که سوی برخی از "روس­گرایان" ایرانی تبلیغ می شد از مسکو پشتیبانی نکند. به عبارتی روحانی مشکلی با بی­ثبات سازی اوکراین توسط روسیه نداشت بلکه همانند دولت چین این زیاده خواهی روسها را اگر رسماً محکوم نکرد حداقل در این مناقشه از کرملین هم پشتیبانی نکرد.

در سالی که گذشت دولت ایران هیچ مشکلی با دستگاه تولید پروپاگاندا و شعارهای افراطی کرملین علیه اتحادیه اروپا و امریکا نیز نداشت؛ روحانی حتی مشکلی با شبکه خبر سیما هم نداشت که گاهی این تبلیغات روسی را بر روی آنتن ایرانی پخش می کرد تا مبادا پدیده روس­گرایی روزی در سرزمین سبز ما خشک شود که آنگاه نماینده پارلمان آرزوی مرگ کند آنهم نه برای ریزگردهای خوزستان و خشکی زاینده رود بلکه برای پیاده روی دو وزیر!

سه سرمایه در سقوط
در سالی که گذشت سه شاخص مهم در ایران نشان دادند که کشور به لحاظ اقتصادی هم به دلیل مهار تورم به درنگ رفته است. نخست در بازار سرمایه و بورس که به اُفت شدید شاخص سهام گرفتار شدیم؛ سرمایه بسیاری از طبقه متوسط کشور نابود گشت و جمعی از سوداگران نوپا و بی‌تجربه نیز در بازار بورس حیران و ویران شدند. شاخص دوم نیز در پیوند با بورس مسکن است که آن هم در سالی که رفت به رکود رفت و به نظر نمی رسد حتی سال آینده که احتمالاً توافق با امریکا حاصل می شود نیز بازار مسکن از این کسادی رها شود. به یاد آوریم که صنعت مسکن همانند صنعت ریسندگی در سده نوزدهم که در انگلستان نابود گشت و نیز صنعت خودرو در قرن بیستم که از اروپا رفت، آن گونه صنعتی است که سرمایه انسانی بسیار و سرمایه مالی کلان می طلبد. صنعت راه و مسکن در یک برنامه بلند مدت پنج تا ده ساله می تواند با جذب نیروی کار رونق گیرد و در نتیجه، تولید ناخالص ملی و ضریب توسعه اقتصادی را افزایش دهد.

شاخص سوم هم "سرمایه اجتماعی" است که آن را با واحد ریالی نمی سنجند بلکه این سرمایه که برپایه اعتماد آحاد ملت تأمین می شود را در ترازوی "مشارکت" می کشند. به بیانی، سرمایه اجتماعی ایران در سالی که گذشت از همان بهارش پیدا بود که روند نزولی دارد. شگفتا! الگوی‌های سه شاخص سرمایه انسانی، مالی، اجتماعی در ایران و روسیه بر همدیگر منطبق می شوند و در سال گذشته همه شاخص‌های ایرانی و روسی با هم سقوط می کنند.

حال برای اینکه نشان دهم چرا ضریب سرمایه اجتماعی در سال گذشته کاهش یافته است این اشاره لازم است: سه روز پس از ترور بوریس نمتسوف معاون نخست وزیر اسبق روسیه و از مخالفین سیاسی "پوتینیسم" خبر آمد که جمعی از دلواپسان روسی و برخی از نمایندگان پارلمان به همراه دیمیتری سابلین (سناتور مجلس اعلای روسیه) روبروی سفارت امریکا در مسکو تظاهرات خودجوش دارند و بیانیه هم صادر می کنند که ماموران سازمان جاسوسی امریکا – سیا - بوریس نمتسوف را ترور کرده اند. سه روز بعد پلیس مسکو اعلام می کند پنج تن از برادران مسلمان چچنی با چهره داعشی را دستگیر کرده به اتهام ترور بوریس نمتسوف. حال باید پرسید آیا این حرکت سناتور و نمایندگان مجلس روسیه هیچ نشانه‌ای از افزایش سرمایه انسانی در این کشور دارد تا روس گرایان وطنی هم بتوانند از آن شاخص انسانی الگو بگیرند؟ در حیرتم از تفاوت فاحش بین سرمایه اجتماعی (سوبورنوست) روسیه پوتین و سرمایه اجتماعی روسیه پوشکین.

سالی که گذشت اگر برای دولت ایران سال درنگ و تحلیل آن مکافات بود، برای روسیه اما راسکولنیکوف هنوز تبر بر پیکر آن عجوزه (غرب) فرود نیاورده تا دریابد که چه بهای سنگینی در پیش است. پایان سخن این که روحانی در طول سال اگر هیچ نکرده باشد، همین که با برخی از روس گرایان وطنی همصدا نگشت تا خاور میانه بیش از این به خون نشیند، به باورم کار سترگی کرده است.





 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر