۱۳۹۱ دی ۲, شنبه

جمهوری خوابان و جمهوری خوبان





     جمهوری خوابان و جمهوری خوبان
 
 هشدار به  پیروز مجتهدزاده، سرانجام یگور گایدار را به­خاطر بسپار!
در روسیه دو هویت ملی و دینی (ارتدوکسی) آن­چنان در یک­دیگر تنیده شده­اند که بیم آن می­رود اگر یکی شکسته شود، دیگری نیز بشکند و یا آنکه نفی هر هویت، نشانه­ی نفی دیگر نیز شود. به بیان دیگر، برای فرد روسی دین یعنی ملت و ملت یعنی دین ؛ تصور روسیه بدون ارتودوکسی ویا دین بدون روسیه امکان پذیر نیست کیش ارتدوکسی روسی نمی­پذیرد که ما هم­اکنون در جهانی پولاریزه و خطرناک به­سر می­بریم. به­باور روس­ها اگر دین، جهان را به­فلاکت انداخته است پس چرا همان دین نیز راه رهائی از آن فلاکت را نشان ندهد؟
آیا نباید روسیه را فدراسیون "خوابان" خواند؟ فاجعه آن­که میراث این اقتدار سهمگین تزاری در قفقاز شیرین، اینک در پی خسرو سوار است تا نظامی سازد که "نظامی" خواهد. قشون قزّاقی در ترکمن­چای، مستانه در پی "گلستان" آمد تا ایران از ایران به­رُباید و دولت شیرین خسرو را در پناه اعلی­حضرت تزار مستدام دارد!
نقطه­ی کور فرهنگ روسیه، فقر فرهنگی در این سرزمین "مامون" است، این­که همه شخصیت­های تاریخی و سیاسی این فدراسیون، سیاه هستند یا سپید، این­که هر رخ­دادی در این سرزمین، اهورائی­ست یا اهریمنی. سرشت دوگانه­ی فرهنگ روس که ناتوان از بررسی چندجانبه­ی ژئوپلتیک جهان است، در واقع نشانه­ی فقر فرهنگی فدراسیون روسیه است که اینک در زنجیر مامون روسی، آپاتیک (apathic) نیز شده است؛ فقری که تا گستره­ی قفقاز نیز ادامه یافته است. آرمان­شهر مورد ادّعای راسپوتین روسیه (الکساندر دوگین تئورسین جنبش افراطی اروآسیانیسم) با برقراری امپراطوری "روم سوم" می­خواهد که جهان را از جاهلیت و فساد مدرنیته نجات دهد. این بلندپروازی نشان از آن دارد که فرهنگ ماوراءسیاسی روسی دچار مالیخولیا شده است و بوعلی باید که به بالین این فرهنگ آید تا مالیخولیای دوگین را درمان کند.
یگور گایدار (نخست­وزیر پس از فروپاشی شوروی) و آرشیتکت شوک­درمانی میلتون فریدمن، در تقابل بین وجدان غربی با شرف شرقی (روسی) می­گوید:
"ما فرهیخته­گان باشرف روسی، همیشه در زیر سایه­ی سنگین هژمونی ارباب کرملین هستیم؛ در مقابل این حکومت یا باید مُرده سیاسی و خنثی باشیم و یا آن­که لکاته­ی [روسپی] سیاسی شویم. آری، ما با شرف­های روسی سرانجام، پتیاره­گی را برگزیدیم."
اینک پرسش ساده از برخی فرهیخته­گان ایرانی به­ویژه پیروز مجتهدزاده (که آن­چنان بی­رحمانه به داوری امیرکبیر و مصدق می­پردازد) آن­است که برپایه فراز طلائی یگور گایدار، شما کدام یک از این دو گروه هستید؟! اگر به­بهانه بازخوانی تاریخ، بخواهیم اسطوره­هایی که در حافظه­ی جمعی­ این مرز و بوم آرمیده­اند را بر چهره­اشان تیغ کشیم، آن­گاه آیا تمام اسطوره­های مقدسی که به­هرشکلی در حافظه­ی جمعی ایران رسوب کرده­اند را نباید به­همان بهانه­ی بررسی حقایق تاریخی، بر چهره­اشان تیغ کشید و یکان یکان تقدّس­زدائی کرد؟
 
 
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی­کاران      
به دکّان کسی بنشین که دکان شکر دارد  (مولای رومی)
 
 
                                                                                                                 Alexander Dugin                       
 
-------------------------------------------------------------------------------------------------
- پاره­ای از کتاب "ماوراء تاریخ تا ماوراء سیاست" جستارهائی در فرهنگ، اندیشه و تاریخ معاصر، ص128، نگارش علی­محمد اسکندی­جو، چاپ انتشارات آلفابت ماکزیما، استکهلم، 2010
- پارگراف پایانی اینجا اضافه شده است.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر